ردی از من در یک هدیه

Parhamrahimiنویسنده: Parhamrahimi
بازدید: 671 بازدید
خاطره ای از یک هدیه

خاطره ای از یک هدیه

نزدیک در «ردی از من در یک هدیه» در رابطه با خاطره یک هدیه صحبت می کند.

انگاری که هدیه دادن عملی­ ست سهل و ممتنع!

دم دستی است اگر به ازای مبلغی، جنسی بخری و به طرفی «هدیه» بدهی؛ شاید فقط مسئولیتی را از سرت باز کرده ­ایی، بی ­احساس و بی ­ذوق، اصلا چرا هدیه ­ای تقدیم می­ کنیم!؟

مگر جز این است که دنبالِ احساسی خوشایند برای خودمانیم…

اینکه چرا هدیه­ ای اهدا می­ کنیم شاید همان جوابی را دارد که چرا کمکی می­ کنیم یا چرا می­ بخشیم یا چرا ایثار می­ کنیم!؟ جوابش احتمالا چندان سخت نیست…

در واقع از شوق و لذتی که در طرف مقابل ایجاد می­ کنیم احساس خوشایندی داریم که توصیفش سخت اما شوری رضایت­ بخش دارد.

ردی از من در یک هدیه، a memory of a gift

هدیه از دیدگاه نزدیک

هدیه از دید نزدیک چیزیست شبیه خاطره، احساس! کالا نیست.

ردی دارد از حضور ما؛ ارزشش یگانگیست، جنسش معیار نیست. عیارش احساس و تبارش از خاطره است، بوی ارفاق می­ دهد. چنان حضوری که هر دمِ تکرار تازه ­اش می­ کند.

هدیه­ ات می­ تواند نقشی باشد از تو که حضورش همیشه جاریست…

یادگاریت می­ تواند حتی تَرَکی باشد روی یک کاسه چینی! تنها اگر که تو در آن تَرَک باشی.

کاسه که هست! همان ترک منحصرش می­ کند، که رد توست مانند امضایی.

انگاری همین شکاف کوچک، همین گدار نازک ارزشش را دارد که از طلا بگیری­ اش!

فلسفه ­ای در شرق دور می ­گوید: ارزش هر آدمی به خلوصش است؛ به اینکه با تمام تلاش ­ها و شکست ­هایش همچنان زیباست و هر ترکی که نشانِ شکستی ست، اگر که عیان است از پس خلوصی می ­آید که ارزشش را دارد آن شکستگی را از طلا بگیرند.

“کینتسوگی” هنری شرقیست که در پی همین فلسفه می ­آید! در آنجا چینی شکسته را با طلا بند می­ زنند که بگویند همین شکستگی­ ها را می­ توان ارزشمند دانست و اثری قیمتی تولید کرد.

حال تو جای تَرَکِ روی کاسه بگذار: دست خطی، مصرع شعری، عکسی، یاد خاطره­ ای…

چه فرق دارد!؟ هدف نشانی از تو است که رنگ تو را دارد و بدان که می ­توانی روی ما حساب کنی. اگر که می­ پرسی از آن سوی دنیا، مگر چه می­ شود کرد؟ خب روی نزدیکی احساسمان حساب کن!

و یادت باشد هر قدر که فاصله باشد؛ نمی ­توان آبی دوردست ذهن را خالی گذاشت…

 

هست در قُرب همه بیمِ زوال …………. نیست در بُعد جز امید وصال

 

آبی دور دست جاییست در ته یک تابلو نقاشی؛ آنجا که دیگر همه چیز به رنگ آبیست، آنجایی که فقط امید رسیدن است دیگر نه ترس دوری…

 

 

تو که را در آبی دوردست ذهنت داری!؟ آبی دوردست چه کسی هستی!؟

دسته بندی بلاگ
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت
Select your currency
Open chat
سلام 🌼
ستاره هستم از تیم نزدیک
چطور میتونم کمکتون کنم؟