نزدیک : در «جشن های ایران باستان» تعدادی از جشن های کهن و علت نامگذاری و برگزاری آن ها را شرح می دهد.
در فرهنگ ایران باستان، علت آفرینش انسان، رواج نیکی و خوبی نه تنها در دنیای زمینی، بلکه در همه ی کائنات است.
بنابراین انسان وظیفه ای بسیار سنگین برعهده دارد.
انسان باید برای تامین آرامش جهانی پیوسته بر ضد قوای زشتی در تلاش باشد.
جهان ناپایدار کنونی، یک گذرگاه است و آدم از آغاز بخاطر وظیفهای که به وی محول گردیده بایستی از این گذرگاه بگذرد و به سوی جهان پایدار و ابدیت برود.
چون در این گذرگاه نیروهای اهریمنی کمین کردهاند، وظیفه او جنگ در مقابل سپاهیان اهریمنی است.
هر انسان، سوارکاری پیکارگر است.
ابزار او در این میدان کارزار پارسایی و شادمانی است.
ایرانیان برای چیرگی بر قوای اهریمنی خود را به دو چیز نیازمند میدانستند.
یکی، بدن و بازوانی نیرومند بود.
ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی
دیگری ارادهای قوی و روحی استوار و با ایمان به شکست نهایی پلیدیها و پیروزی قوای نیک.
برای دستیابی به بخش دوم، یعنی روانی شاداب و سالم، وسایل چندی داشته اند.
یکی از آنها ترتیبدادن جشنهای متعدد فصلی در طول سال بوده است که به مناسبتهای گوناگون برپا میداشتند.
مردم در این جشنها شرکت میکردند.
به وسیله ی تفریحات سالم، سرور، آتشافروزی و پایکوبی، روان افسرده را شادابی میبخشیدند.
خستگیهای فکری و جسمی را از تن و روان خویش میزدودند و خویشتن را برای کارهای سنگین روزهای پس از جشن آماده میکردند.
در میان جشنهای بسیاری که در ایران باستان برگزار می شد، جشن نوروز از همه مهم تر بوده است و با تفصیل بیشتری برگزار میگشته است.
تقویم ایران باستان
در ایران باستان گاهشماریهای گوناگونی رواج داشتهاست.
در زمان ساسانیان دو نوع گاهشماری معمول بود.
نخست سال عرفی یا شمسی ناقصه یا سال سیار یا همان گاهشماری اوستایی نو بود.
در این گاهشماری هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست ۳۰ روز.
این ۳۰ روز دارای ۳۰ نام مشخص و ویژه میباشد. این نام ها مختص به ایزدان است.
اما پنج روز باقی میماند.
این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند اضافه میشده که پنجه، پنجه ی دزدیده، خمسه ی مسترقه یا اندرگاه خوانده میشود.
هر یک از این پنج روز نام جداگانه ای دارد.
این پنج نام از پنج بخش گاتها یا سروده های زرتشت برگزیده شدهاست.
همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است.
این نام ها منتخب از نامهای امشاسپندان و ایزدان می باشد.
نام دوازده ماه با نام دوازده روز از ۳۰ روز، مشترک است.
بر پایه ی این گاهشماری، هر سال درست ۳۶۵ روز حساب میشد بدون حساب کردن یک چهارم روز در سال.
بنابراین نوروز در این نوع گاهشماری هر ۱۲۰ سال، یک ماه جلو می افتاد.
جشن های ماهانه
نامهای دوازدهگانه ماهها با دوازده نام از اسامی روزها، مشترک هستند.
در مثل فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه نیز فروردین نامیده میشود.
اردیبهشت دومین ماه و سومین روز ماه بشمار میرفته است.
بدین شیوه هرگاه نام روز و ماهی موافق میافتاد، آن روز را جشن میگرفتند.
بنابراین دوازده جشن در سال که بهتر است آنها را جشنهای ماهانه بنامیم، پدید میآمد.
جشن فروردینگان، نوزدهم فروردین
جشن فروردینگان یا فرودُگ یکی از جشن های مهم در میان ایرانیان باستان بوده است.
جشن فروردینگان در میان بسیاری از نوشته ها به اشتباه به عنوان مراسم سوگواری یادآوری شده است.
دلیل این که عده ای بر اساس شواهد و استناداتی گمان می کنند جشن فروردینگان، مراسم سوگواری است، این است که در این مراسم برای روح اموات دعا خوانده می شود و یادگاری هایی از اموات هر خانواده به نمایش گذاشته می شود.
در واقع، یاد کردن از اموات در جشن فروردینگان که اولین ماه از سال جدید است به این دلیل انجام می شود که اموات فراموش نشوند.
همچنین باقی ماندگان همیشه این را به خاطر داشته باشند که اگر امروز شاد هستند و قوتی برای خوردن دارند به خاطر زحماتی است که نیاکانشان در گذشته کشیده اند.
جشن اردیبهشتگان، سوم اردیبهشت ماه
جشن اردیبهشتگان یا گلستان جشن از جلمه جشن های ایران باستان به حساب می آید.
این جشن در میان زرتشتیان ایران به جشن آتش نیز معروف است.
این جشن به دلیل این که دامن سخاوتمند طبیعت ایران در این ماه سرسبز و پر از گل های آتشین رنگی می شود هر کسی را ترغیب به برگزاری جشن و حضور در طبیعت می کند.
ایرانیان باستان در چنین روزی با پوشیدن لباس های سفید و یکدست که نماد پاکیزگی است به برگزاری جشنی بزرگ و شاد می پرداختند.
همچنین یزدان را به خاطر لطف مجددش و جان دهی دوباره به طبیعت شکر می کرده اند.
جشن خردادگان، ششم خرداد
جشن خردادگان مربوط به ماه سوم سال یعنی خردادماه می شود.
این جشن متمرکز بر پاسداشت اساسی ترین عنصر حیات بخش یعنی آب است.
جشن خردادگان را امشاسپند نیز می نامند.
امشاسپند مربوط به ایزدبانویی می شود که در رشد گیاهان و محصولات کشاورزی نقش به سزایی در میان اساطیر ایران داشته است.
این جشن مربوط به ستایش آب و آبادانی است.
در این ماه، بیش تر محصولات به کمک آب به مرحله برداشت نزدیک می شود و نعمت را به سفره ایرانیان دوچندان می کند.
امشاسپند در میان اساطیر ایران، کارش این بوده است که آب را به کمک شاهراه های خاک به گیاهان برساند و به رشد هر گیاهی کمک کند.
بد نیست در این فرصت نگاهی به نام خرداد بیاندازیم و مفهوم آن را در زبان اوستایی بررسی کنیم.
خرداد که در واقع در پارسی باستان «هُردات» بوده است به معنای «رسایی و کمال» است.
جشن خردادگان همان طور که در مدح آب و آبادانی است به نکوهش تشنگی و خشکسالی هم اشاره دارد. مردم در ایران باستان به لعن و نفرین دو مفهوم دروغ و خشکسالی در جشن خردادگان می پرداختند و از خداوند طلب آمرزش و رحم می کرده اند.
جشن تیرگان، سیزدهم تیر
در گاهشمار ایرانی جشن تیرگان در روز سیزدهم تیرماه انجام می شده است.
جشن تیرگان در هر سال و در ماه تیر ماه به مناسبت «داشت تیشتر» انجام می گرفته است.
«داشت تیشتر» ستاره ای از اساطیر ایران زمین بوده است که به باران آوری آن را می شناخته اند.
مردم ایران با دعا و نیایش، از این ستاره می خواستند که با اجازه از اهورامزدا، باران را به آن ها و زمین های زراعی شان ارزانی دارد و کشت آن ها را بارور کند.
البته جشن تیرگان به کمان کشی آرش، یکی از اساطیر ایران، نیز اشاره دارد.
این اشاره در جشن تیرگان بیش تر به این دلیل انجام می شده تا ایرانیان حس وطن پرستی خود را حفظ کنند و همیشه در حفظ مرز و بوم ایران زمین کوشا باشند.
جشن امردادگان، هفتم مرداد
روز هفتم هر ماه امرداد نام دارد و مطابق معمول روز هفتم از ماه مرداد جشن امردادگان برگزار میشد. در دوران باستان و عصر ساسانی مراسمی در دشت و فضای باز انجام میشد.
معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد.
امرداد فرشتهای است که به نگهداری جهان و آراستن غذاها و داروها که اصل آن از نباتات است و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماریها میباشد، موکل است.
جشن شهریورگان، ششم شهریور
شهریور امشاسپند ایزد نماد شهریاری آرمانی و نیز نگاهبان فلزات است که ششمین ماه سال و چهارمین روز ماه را به نامش نامگذاری کردهاند. بدین ترتیب در ایران باستان در روز چهارم شهریور ماه جشن موسوم به شهریورگان برگزار میشد. این جشن آذرجشن هم نامیده شده و جزء جشنهای آتش است. مردم در خانه آتش میافروختند و پس از ستایش و نیایش برای صرف خوراکی گرد هم میآمدند.
جشن مهرگان، اول مهر
آغاز سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ نوشتههای داریوش بزرگ در بیستون مییابیم، پاییز بوده است.
جشن بسیار معروف مهرگان ایرانیان باستان، در اصل جشن اول سال ایرانیان بودهاست.
در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، روز اول سال به اول فروردین منتقل شد. به همین جهت بسیاری از مراسم ملی مذهبی نوروز و مهرگان همانندی و یکسانی دارند.
جشن آبانگان، دهم آبان
نزد ایرانیان باستان پس از آتش دومین عنصر مقدس آب بود.
درباره احترام به آب و ضرورت پاکیزه نگاه داشتن این عنصر زندگی بخش تأکیدهای فراوان شده است.
به همین دلیل اهمیت هشتمین ماه سال و دهمین روز ماه به پاس احترام به این عنصر و ایزد موکل بر آن نامگذاری شده است.
جشن آبانگان ظاهراً به صورت همگانی و با حضور در کنار آبها، خوردن و نوشیدن و نیز خواندن نیایشهای مربوط به ایزدان آبها برگزار میشده است.
در ایران امروز اثری از برگزاری این جشن دیده نمیشود ولی پارسیان هند هنوز با پوشیدن لباس سفید و حضور در کنار آبهای طبیعت این روز را گرامی میدارند.
برخی گاهشمارها تاریخ این جشن را ۴ آبان ماه ذکر کردهاند.
جشن آذرگان، نهم آذر
نهمین روز ماه آذر موسوم به آذرگان از یکی از جشنهای آتش شمرده میشود.
ابوریحان در رابطه با این جشن فرموده است:
«زرتشت به پیروان خود فرمود که در این روز به زیارت آتشکده ها بروند و قربانی کنند و در امور عالم به مشاوره بپردازند.
امروزه این جشن که در تقویم کنونی در سوم آذرماه واقعاست، همانند بسیاری از جشنهای دیگر جنبه ملی خود را از دست داده است.
تنها زرتشتیان هنوز با رفتن به آتشکده و خواندن نیایش این روز را گرامی میدارند.
خرم روز، اول دی
خرمروز، روز اول از ماه دی است، روزی بزرگ همراه با مراسم دینی و غیر دینی.
دی ماه را خورماه نیز میگویند و روز اول ماه را خره روز یا خوره روز نامند.
پیروان آیین مهر روز اول دی را روز تولد خورشید میدانستند.
زیرا از این روز به بعد به تدریج خورشید بیشتر در آسمان بود.
شبها کوتاهتر و روزها نیز بلندتر بودند.
در دوره ای از تاریخ، ایرانیان سال خود را از آغاز زمستان و ماه دی یا روز خورشید آغاز میکردند و
در واقع نوروزشان بود.
جشن بهمنگان، دوم بهمن
جشن بهمنگان یا بهمنجه، روز دوم ماه بهمن که روز بهمن نام داشت، برگزار میشد.
بهمن نام نخستین امشاسپند دین زرتشتی است.
در اوستا از ترکیب دو جزء تشکیل شده است.
وهو به معنی خوب و نیک
منه از ریشه ی من، به معنی منش
پس وهومن که در فارسی جدید بهمن شده به معنی نیکمنشی است.
پختن نوعی آش موسوم به دیگ بهمنجه بسیار رایج و معمول بودهاست.
در هر خوراکی از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید استفاده میکردند.
این گیاه دارای خواص دارویی است و در روزگار باستان ایرانیان معتقد بودند که خوردن آن به حافظه بسیار کمک میکند.
یکی از رسوم نیک این روز آن بود که طی تشریفاتی به کوه و دشت رفته و گیاهان ویژهای را که خواص دارویی داشتند جمع آوری می کردند تا در طول سال مورد استفاده قرار دهند.
همچنین تهیه شیرهها، روغنهای نباتی در این روز انجام میشد.
آن گونه که در آثار مکتوب در دوران اسلامی اشاره شده است، جشن بهمنگان در قرون پس از ساسانیان تا پیش از حمله ی مغول بسیار مرسوم بودهاست.
جشن مردگیران یا سپندارمذگان یا اسفندگان
ابوریحان بیرونی از این جشن چنین یاد کردهاست:
«روز پنجم ماه اسفند روز جشن سپندارمذگان ست و معنای آن خرد و شکیبایی است.
سپندارمذ فرشته نگهبان زمین و نیز فرشته پاسبان زنان پارسا و نیکخواه است.
در روزگار پیشین این ماه و به ویژه این روز جشن زنان بود و در این جشن مردان به زنان بخشش میکردند.
هنوز این آیین در اصفهان، ری و برخی شهرهای دیگر برگزار می گردد.
در فارسی این جشن را جشن مردگیران نامند».
جشن سپندارمذگان هنوز نزد پارسیان هند پابرجاست.
در روز پنجم از اسفند بر روی پارهای کاغذ سخنانی چند از اوستا و پهلوی می نویسند.
کاغذهارا به در خانههای خود می آویزند تا در طول سال از آسیب گزندگان و حیوانات در امان مانند.
جشن هایی که در این متن به آن ها اشاره شد تنها گوشه ای از تمام جشن های زیبای ایران زمین بود.
برای رسیدن به مفهومی جامع از جشن های ایران باستان نیاز به اشارات بیش تری در این زمینه است.